سیری در شعر «ناگه غروب کدامین ستاره؟» از مهدی اخوان ثالث (بخش اول)

متن مرتبط با «اندیشه» در سایت سیری در شعر «ناگه غروب کدامین ستاره؟» از مهدی اخوان ثالث (بخش اول) نوشته شده است

درنگی در اندیشه ای (۷۳۶)

  • میم حجریمحمد رضا شفیعی کدکنی چگونه دوست ندارم من این دیاران راکه هر شقایقش آیینه‌ای است یاران را(همه یاران کدکنی از تبار شقایق اند.) تمامِ هستیِ من در شطِ سَحَر جاری‌ستچو یاد آورم آن روشنی‌تباران را(یاران کدکنی، روشنی تباران اند.این چیزی جز تبلیغ هنری ـ ادبی راسیسم نیست.)سپیده آینه‌گردانِ روحشان باداکه روشنایِ دگر داد روزگاران را(انعکاس روح یاران کدکنی در ایینه سپیده باید تکثیر شود .چون آنان روزگاران (دوران های تاریخی) را روشنایی دیگری بخشیده اند.اینها همه دال بر تبلیغ نژاد و نژادپرستی اند.)بهارِ زخمیِ این باغ، دلکش است هنوزاگرچه نغمه به لب خشک شد هزاران را(کدکنی منتقد بند تنبانی سیستم جنقوری اسلامی است که با ترور بلبلان به بهاران زخم زده، ولی علیرغم آن جنقوری اسلامی همچنان دلکش است.) قبایِ میرغضب سبز و خنجرش سُرخ استمخور فریبِ دروغ این (این زاید است) سیاهکاران را(کدکنی با تشریح رنگ قبای میرغضبان و خنجرشاننهی از قبول دروغ اجامر جنقوری اسلامی می کند.)بهوش باش که خونریزیِ خزان کوشدکه روحِ باغ فرامُش کند بهاران را.(هدف و اماج سرکوب هزاران توسط اجامر طبقه حاکمه این است که روح جنقوری اسلامیبهاران کذایی را از یاد ببرد.این اگر انتقاد عنقلابی نیست، چیست؟)کدکنیفقر مفهومی دارد.بضاعت مفهومی او به اندازه بضاعت مفهومی سیدعلی و جنتی است.کسب و کار کدکنیدر این هزاران سالفخر فروشی الکی به تباران و بهاران و یاران و هزاران بوده است.دریغ از ذره ای فهم و فراست. کدکنیبه کی باید خودش را می فروختکه نفروخته؟ کدکنی و هر استاد دانش کاه دیگراعضای جناحی از طبقات حاکمه اندیا این جناح طبقات حاکمه در قدرت استویا در اوپوزیسیون است. کدکنی و شاملو و غیرهدر اوپوزیسیون ضد انقلاب سفید طبقه حاکمه بوده اند. ی, ...ادامه مطلب

  • درنگی در اندیشه ای (۷۲۴)

  • میم حجریبهترین نعمت برای سرمایه داریکارگری استکه سیه روزی اش را حاصل تقدیر و مشیت الهی بداند.کارگری که کتاب نمی خواند،نماز می خواند.حریفآره.به همین دلیل بورژوازی که روزی دشمن مذهب بود، دیری است کهاز قضا از هراس با همین کارگرانبه مبلغ مذهب تبدیل شده است. دیالک تیک عجیبی در کار بوده است. بورژوازی برای نفی فئودالیسم تبر بر تبار مذهب فرود آورده است.بعداز ترس پرولتاریای انقلابیبا اشراف فئودال برده دار و و روحانی متحد شده است. با دشمن قدیمشدوست شده استتا بر ضد دشمن جدیدش متحدا بجنگد.دشمن دشمن من شده برایش، دوست من. اشراف فئودال و روحانیشمشیر دو لبه اند:همضد بورژوازی اندوهمضد پرولتاریا. نه شرقی و نه غربی اند.ضد کمونیستی و ضد امپریالیستی اند. بورژوازی واپسین و امپریالیستیبر بورژوازی انقلابی و ضد مذهبی آغازینپشت کرده استوبه آرمان های مبارک بورژوایی خیانت کرده است.امانماز کارگر با نماز تجار یکی نیست. ایندومحتوای متضاد دارند. کارگر تا زمانی که مارکسیسم را هضم و جذب نکرده، مذهبی می ماند. هضم و جذب مارکسیسم آسان نیست. مشقت می طلبد. درد هم همینجا ست. خیلی ها از فرط خریت خیال می کنند که هر کس نماز نخواندکمونیست می شود و شق القمر می کند.ولی نمی دانند که خر نمی تواند کمونیست شودحتی اگر شب و روز «خدا نیست» عرعر کند.پایان + نوشته شده در یکشنبه ششم فروردین ۱۴۰۲ ساعت 3:22 توسط سیاوش زهری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • درنگی در اندیشه ای (۷۲۵)

  • میم حجریفلسفه و هیچ چیز دیگر نمی تواند جانبدار نباشد.چونکسی از اعضای جامعه یافت نمی شود که بر فراز طبقات اجتماعی شناور باشد و بیطرف و بی غرض باشد. اتفاقاصحت و سقم هر فلسفه و هر کیش و دین و آیینبسته به این است که طرفدار کیست؟ یعنی دلیل حقیقت و حقانیت فلسفه و غیرهفقط اوبژکتیو (عینی) نیست.سوبژکتیو هم است.دیالک تیکی از اوبژکتیو ـ سوبژکتیو است. حقیقت و حقانیت (تاریخی) اسلام و انقلاب اسلامی و حزب الله در صدر اسلاماین است که طرفدار طبقه اشراف برده دار و روحانی بوده است که در گذار از کمون اولیه به فرماسیون برده داریسوبژکت تاریخ بوده استدلیل حقیقت و حقانیت فلسفه کلاسیک بورژوایی آلمانهماین بوده که طرفدار بورژوازی بوده است.بورژوازی ئی که در گذار از فئودالیسم به فرماسیون سرمایه داری سوبژکت تاریخ بوده است. عین (اوبژکت) همیشه دست در دست با ذهن (سوبژکت) می رود. دلیل حقیقت و حقانیت مارکسیسماین است که طرفدار طبقه کارگر است که سوبژکت تاریخ است. مارکسیسمفقط فلسفه علمی نیست.مارکسیسم ضمنا به این دلیل فلسفه علمی استکهطرفدار طبقه کارگر است. مارکسیسمدیالک تیکی از علم کل اندیش و ایده ئولوژی است. جانبداری مارکسیسم از طبقه کارگرحیاتیی ـ مماتی و بی چون و چرا ست.پایان + نوشته شده در یکشنبه ششم فروردین ۱۴۰۲ ساعت 8:47 توسط سیاوش زهری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ‍درنگی در اندیشه ای (۷۱۵)

  • میم حجریکشتن مردی که آماده مردن باشد،بسیار دشوار است.اوشوعجب عقلی اوشو دارد. کشتن خری که خودش حاضر به یراق برای مردن است،چه دشواری ئی دارد؟ دشواری کشتن زمانی پدید می آید که حریف دست به مقاومت بزند و ورق را برگرداند و دشنه بر شکم قاتل فرو شود.اصلا کشتن چنین انسانی بی معنی است.اوشو وقتی کسی داوطلب مردن است.کشتن او برآوردن آرزوی قلبی او ست.کمک به همنوع است.مگر کمک به همنوع بی معنی است؟ کارگردان لهستانی فیلمی در رابطه با حریفی دارد که پول کلان می دهد تا ترورش کنند.همان کارگردانی که فیلم های تحت عنوانسه رنگقرمزسه رنگآبی... دارد تو میتوانی کسی را بکشی که باتو می جنگددراین صورت کشتن معنا می یابد.اوشو حتما نباید کسی را بتوانی بکشی که با تو می جنگدخود تو هم می توانی کشته شویو معنی معنایافتن کشتن را دریابی و در (گوهر) یابیهالی وود فیلمی خنده دار با دو هنرپیشه بسیار معروف در این زمینه دارد.حریفی قصد خودکشی دارد،کهآدمکشی از در وارد می شود. پایان + نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 16:29 توسط سیاوش زهری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • درنگی در اندیشه ای (۶۷۵)

  • میم حجریمسلمانان ادعا میکنند که محمد بهترین الگوی بشر است. ولی وقتی از آنها سوال شود که اگر محمد بهترین مثال برای انسان است چرا برده فروخت. سکوت آنها طنین انداز است.جاویدبرای دادن جواب به این سؤالباید با مارکسیسم آشنا بود. ما بارها به این مسئله پرداخته ایم. حضرت محمدرسول الله است. الله کیست؟ اللهعکس انتزاعی ـ آسمانی طبقه برده دار و روحانی (آل عبا) است. اللهبرده دار مطلق استمعبود استوبشریتعبد است. خود حضرت محمدبه قول خودشعبدی است که رسالت طبقاتی کسب کرده است. رسالت طبقاتی حضرت محمداشاعه فرماسیون اقتصادی برده داری به ضرب شمشیر است. اسلامایده ئولوژی نظام برده داری است. در اینکه حضرت محمدشخصیتی انقلابی بودهتردیدی روا نیست.حضرت محمدانقلاب اسلامی کرده استوحزب اللهتحت رهبری حضرت محمدحزبی انقلابی بوده است.برای اینکه نظام برده داری در آن روزگارنظامی انقلابی بوده است. اگر حضرت محمد ظهور نمی کردجامعه عربستان فرو می پاشید. وضع تولید مایحتاج عمومیچنان وخیم بود که مردم نوزادان دختر خود را زنده به گور می کردند.اماخمینی و حزب الله و عنقلاب اسلامی اشضد حضرت محمدضد حزب الله اوضد انقلاب اسلامی او ست. خمینیموجودی مطلقا مرتجع است.حتی ضد مذهبی است.فقط ماسک مذهبی بر سر کشیده است تا توده مذهبی را خر کند و به دنبال نخود سیاه بفرستد.پایان + نوشته شده در یکشنبه هفتم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 14:41 توسط سیاوش زهری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • درنگی در اندیشه ای (۶۷۶)

  • میم حجریکلام درست و حسابی از طرف هر فردی قابل تایید است حال این فرد نیچه باشد یا لنین و یا استالین منصف باشیم و نه دگم و متعصب کوماریکلام درستچیست؟سعدی حکایتی دارد:پادشاهی با وزرایش وارد دهی می شود.دهقانی پیش می آید و پادشاه را به دشنام می بندد.پادشاه که زبان رعایا را نمی فهمد، از وزیر دربار می پرسد:چی گفت؟وزیر دربار می گوید:دهقان گفت که خدا از عمر من و خانواده ام بکاهد و به عمر پادشاه بیفزاید.وزیر دیگری در سنت مش ماری منصف و بی تعصباعتراض می کند:وزیر دربار دروغ می گوید.دهقان به اعلیحضرت دشنام داد.پادشاه می گوید:خفه شو.دروغ مصلحت آمیز بهتر از راست فتنه انگیز است. فرق حقیقت با کلام درستدرست در همینجا ست.اگر وزیر دربار درست ترجمه می کرد، احتمال آن می رفتکهپادشاه از فرط خشم، به جلاد دستور دهد تا گردنش را درجا بزند. نیچهپیروی پرولتاریا از رهبری حزب مارکسیستیرابه مثابه بت سازی از رهبر تحریف می کندوپرولتاریا را به دنبال نخود سیاه می فرستد.همین نیچه از سوی دیگرنخبگانی از قبیل موسولینی و فرانکو و هیتلر و پینوچه و پوتینرابهنشستن بر گرده پرولتاریا و کار کشیدن به ضرب شلاق دعوت می کند.نیچهاستثمار و استعمار و استحمار زحمتکشان را تئوریزه می کندوشرایط فکری لازم را برای هولوکاوست و کوره های آدم سوزی مهیا می سازد. آرهما هم دگمی داریم.دگم ما حقیقت نام دارد که فاتحه بلندی بر دگم ها و دگماتیسم است. پایان + نوشته شده در یکشنبه هفتم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 17:41 توسط سیاوش زهری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • درنگی در اندیشه ای (۶۳۹)

  • میم حجریمحمود درویش:هر خطای تو رابه غیر از غیاب تودوست دارم.خطای خطیر محمود درویشبیگانگی اش با طرز تفکر دیالک تیکی است. محمود درویشونه فقط محمود درویشباید سر ی به آثار سعدی بزندتا دیالک تیکی اندیشی بیاموزد.نهحضوربه تنهاییوجود داردونهغیاب. دیالک تیک حضور و غیاب وجود دارد. بهتر هم این است. آب در یکجا بماندبوی گند می گیرد. بشنویم از قول دیالکتیسین بی همتای قرون وسطی:به مجنون کسی گفت کای نیک پیچه بودت که دیگر نیایی به حی؟مگر در سرت شور لیلی نماندخیالت دگر گشت و میلی نماند؟چو بشنید بیچاره بگریست زارکه ای خواجه دست ام ز دامن بدارمرا خود دلی دردمند است ریشتو نیز ام نمک بر جراحت مریشنه دوری دلیل صبوری بودکه بسیار دوری ضروری بودپایان + نوشته شده در دوشنبه هفدهم بهمن ۱۴۰۱ ساعت 16:51 توسط سیاوش زهری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • درنگی در اندیشه ای (۱۹۶)

  •  میم حجری  چه گوارا: قبل از همهلیاقت آن را کسب کنیدکههر بیداد بر هر کس در هر نقطه جهان را در اندرون خود حس کنید.این زیباترین مشخصه هر فرد انقلابی است.مابایدبدون از دست دادن لطافت خودقوی گردیم.چه گواراجای شعور انقلابیرابا شور و شوق و عشق انتزاعی پر می کند. پیرو چه گواراتعریف روشن علمی و عقلیاز بیداد ندارد و بسته به غریزه (احساس و عاطفه) فردی خویش واکنش نشان می دهد.چه گوارااز افراد واکنش غریزی عاری از عقل و اندیشه فردی نسبت به بیداد انتزاعی و سطحی و مرئی می طلبد. برای چه گوارا و پیروانشتجمع، تشکل، تحزب، تربیت تئوریکی و اتیکی و استه تیکیلزومی ندارد. همانطور که برای شبانانچوب دستی و چماق و چارق کافی استبرای چریک های چگواراییهمتفنگ و فشنگ و شلیک و هارت و پورت کفایت می کند. به همین دلیلتوسعه مغزی فدائی و مجاهد و دیمدام و لیملامهمچنان و هنوزترحم انگیز و تهوع انگیز است. حضراتتوانجمله بندی درست حرف خرافی خود را حتی ندارندفهم حرف همنوعپیشکش اجنهپایان + نوشته شده در دوشنبه ششم تیر ۱۴۰۱ ساعت 5:1 توسط سیاوش زهری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • درنگی در اندیشه ای (۱۹۷)

  •   میم حجری دو طرف جنگ اینها نیستند. بخشی از اولیگارشیسم ، میتونه در راستای منافع استراتژی طبقه حاکم وارد جنگ بشه. مثلاً بزرگترین اولیگارش سیاسی روس: چوبایس اصلا مخالف جنگ بود و از سمتش اخراج ، و از روسیه هم گریخت. اولیگارش اوکراینی هم در خدمت هژمونی ناتو است.دیوار عجب دلایلی.طبقه حاکمه در همه جای جهانحتی در کشورهای امپریالیستیتوسط دولت مربوطه ۱۰۰ در ۱۰۰ نمایندگی نمی شود. مراجعه کنیدبهدیکتاتوری دیکتاتوری http://mimhadgarie.blogfa.com/post/10566 پایانبخشی از طبقه حاکمههمیشهدر اوپوزیسیون است.حتی در زمان شاه و شیخبخشی از طبقه حاکمه در اوپوزیسیون بوده است و است.مثلاهمین میر حسین و مش زهرا و کلبه کروبجناحی از طبقه حاکمه اند که در اوپوزیسیون اند.درد هم همه جا همین است.توده از چاله در نیامده در چاه می افتد و آب از آب حتی تکان نمی خورد.حتی اگر عنگلاب خونینی پیروز شود،عملاجای جناحی از طبقه حاکمه را  جناح دیگری از همان طبقه حاکمه می گیرد.در کشورهای امپریالیستیهمین شعبده بازی حاکمیتی ـ طبقاتی راالبسه قانونیپوشانده اندوبه عنوان دموکراسی امپریالیستیبهخورد خلایق خرداده اند.مثلاحزب دموکرات در ینگه دنیا (یعنی نماینده طبقه حاکمه) روی کار می آیدوحزب جمهوریخواه(یعنی نماینده دیگر همان طبقه حاکمه)وارد اوپوزیسیون می شود. همه اولیگارش های روس و اوکراین و لهستان و مجارستان و آذربایجان و ارمنستان و چکستان و غیرهرادول اولیگارشیستی مربوطهنمایندگی نمی کنند.برخی از اولیگارش های روسهمین امروزدرخارج از طویلهباامپریالیسمعلناهمکاری می کنند.بخشی از اولیگارشیسم اوکراین هم در اوپوزیسیون دولت اولیگارشیستی ا, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها