خود آموز خود اندیشی (۱۹۵)

ساخت وبلاگ

 

شین میم شین

 

نه 

اندیشه مادرزاد وجود دارد

و

نه

 اندیشی,دن مادرزادی.

اندیشی,دن

را

باید مثل هرعلم،

در روندی دشوار فراگرفت.

 

شیخ سعدی

(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)

(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۲۴ ـ ۲۵)

 

حکایت چهارم

 

 

۱

 

بفرمود و بفروختندش به سیم

که رحم آمدش بر غریب و یتیم

 

معنی تحت اللفظی:

عبدالعزیز

فرمان فروش نگینش

را

صادر کرد

تا

از

 غریبان و یتیمان

دستگیری کند.

 

سؤال

 

سعدی

در

 این بیت شعر،

 دیالک تیک طبقه ح  و ت

را

 به

شکل دیالک تیک توانگر و غریب و یتیم بسط می  دهد

و

 ترحم طبقه حاکمه (توانگر) بر توده (غریب و یتیم)

را

می ستاید.

 

جواب

 

سعدی

در

 این بیت شعر،

 دیالک تیک طبقه حاکمه و توده

را

 به

شکل دیالک تیک توانگر و غریب و یتیم بسط می  دهد

و

 ترحم طبقه حاکمه (توانگر) بر توده (غریب و یتیم)

را

می ستاید.

 

این تنها راه حلی است که سعدی برای مقابله با تضادهای چرکین جامعه فئودالی ـ بنده داری

 در انبان تئوریک خود دارد.

 

ما این را تعدیل تضادهای اجتماعی می نامیم.

 

این رهنمود سعدی که در سراسر آثارش به کرات تکرار می شود، فرم و ظاهر هومانیستی،

ولی

 محتوای انسان ستیز

دارد.

 

مقوله احسان سعدی،

به

 تخریب شخصیت انسان تهیدست،

به

ادمیت زدایی از آدمیان

 منجر می شود

و

توده ملود و زحمتکش تاریخ ساز

را

به

درجه گدا

تنزل می دهد.

 

سعدی

جامعه ای از انسان های انگل می خواهد،

انگل حاکم، مرفه، مفتخور، عیاش و ولخرج

و

 انگل محتاج به نان شب و جای خواب شب.

 

سعدی

 خانه خرابی انسان مولد و زحمتکش

را

با

خونسردی تمام

تماشا می کند،

روند تبدیل آنان به گدا و بی خانمان

را

در

 ایام پیری و یا به سبب بیماری، صدمات جسمی و روحی

می بیند،

ولی

 راه حل بنیادی و آبرومندانه برای آن

ارائه نمی دهد.

 

وابستگی طبقاتی

 تفکر و خرد خروشان سعدی

را

به

بند

می کشد

و

مفلوج می سازد

و

 گرنه

 از

   پیدا کردن راه حل بنیادی

 برای معضلات اجتماعی

 برایش

 دشوار نیست.

 

سعدی برای حفظ مناسبات تولیدی فرسوده و پوسیده فئودالی ـ بنده داری،

تخریب مادی و معنوی، جسمی و روحی بشریت

را

تقبل می کند.

 

این همان کاری است

که

بورژوازی واپسین

 با

توده مولد و زحمتکش

از

 حدود صد سال پیش

 آغاز کرده است.

 

بورژوازی واپسین

 شعور انسانی

را

تباه می سازد،

 امکان تفکر و شناخت را از آن

می گیرد.

 

اگر

 تاریخ برای ساختمان خود

به

 سوبژکت،

نیاز دارد،

 اگر

تحول اجتماعی تنها از طریق انسان اندیشنده، شناسنده و اکتیو و خودمختار امکان پذیر است،

پس همان بهتر که انسان از کودکستان تخریب شود.

 

برای این کار طبق برنامه دقیقا تنظیم شده ای،

کله کودک را از آشغال پر می کنند

و

طرز تفکری

 را

به

خوردش

 می دهند

 که

همه چیز را وارونه می بیند،

تازه

 اگر حال و هوای دیدن

داشته باشد.

 

بورژوازی واپسین

خردستیزی

 را

سرلوحه بی چون و چرای خود

قرار داده است.

 

اکثریت قریب به اتفاق برنامه های رادیوئی، تلویزیونی، مجلات، روزنامه ها، کتب و بروشورها

محتوای خردستیز آشکار و نهان، مستقیم و غیرمستقیم

 دارند.

 

توده مولد و زحمتکش تهی مغز ناتوان از تفکر و شناخت

دیگر

 نمی تواند

 چیزی جز آنچه که هست و آنسان که هست،

 آرزو کند،

چه برسد به خواستن آن و تلاش و مبارزه برای تحقق آن.

 

ادامه دارد.

سیری در شعر «ناگه غروب کدامین ستاره؟» از مهدی اخوان ثالث (بخش اول)...
ما را در سایت سیری در شعر «ناگه غروب کدامین ستاره؟» از مهدی اخوان ثالث (بخش اول) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimhadgarie بازدید : 124 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 17:04