دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (بخش نوزدهم) (۱۵۲ ـ ۱۶۲)

ساخت وبلاگ
فصل پنجم

ایدئالیسم

پروفسور دکتر اندراس گدو

برگردان شین میم شین

 

بخش چهارم

پوزیتیویسم و فلسفه حیات

به مثابه طرز تفکر:

انکار سیستم وارگی تفکر کلاسیک بورژوائی

قسمت نهم

جانشینان فلسفه حیاتی و پوزیتیویستی نیچه:

مارتین هایدگر و آرتور دانتو

 

· از ایدئالیسم نیچه حتی در ادبیات فلسفی مربوط به نیچه که بطور ایدئالیستی تنظیم شده، بندرت حرفی به میان کشیده می شود.

· برای اینکه فلسفه عصر جدید بورژوائی، ایدئالیسم را بطور کلی نامعاصر قلمداد می کند.

· این نیچه پردازی نیز دامی است برای کسب مقبولیت به نیچه.

· نیچه ای که بزعم حضرات مطلقا یکه و یگانه و یکباره و بی همتا و پابرجا ست.

 

1

· اما اگر فلسفه نیچه در بافت روند تاریخ فلسفه مورد بررسی قرار گیرد و از منظر روشن تفکر بورژوائی واپسین در نظر گرفته شود، ایدئالیسم آن آشکار می گردد.

 

2

آرتور کوله مان دانتو (1924 ـ 2013)

فیلسوف، منتقد هنری، نماینده فلسفه تحلیلی امریکائی

موضوعات پژوهش:

استه تیک

تئوری هنر

فلسفه تاریخ

فلسفه روح

تئوری عمل

عرفان

 

· ایدئالیسم فلسفه نیچه بطور قطعی در نیچه پردازی مارتین هایدگر و بطور فرضی در نیچه پردازی آرتور دانتو اعلام می شود.

 

3

· کشف ایدئالیسم نیچه اما هم از سوی مارتین هایدگر و هم از سوی آرتور دانتو با سوء تفهیم نسبت به جایگاه فلسفی و تاریخی نیچه و نسبت به رابطه نیچه با طرز تفکر بنیادی فلسفیدن بورژوائی واپسین توأم بوده است.

 

4

مارتین هایدگر (1889 ـ 1976)

فیلسوف آلمانی در سنت فنومنولوژی هاسرل، فلسفه حیات ویلهلم دیلتی، اگزیستانسیالیسم کیرکگارد

منتقد فلسفه غرب و توسعه دهنده درک جدیدی از انسان و جهان

از ایدئولوگ های سینه چاک ناسیونال ـ سوسیالیسم

(فاشیسم آلمان)

 

· برچسب ایدئالیسم بر فلسفه نیچه از سوی هایدگر بی چون و چرا و بنیادی است:

 

· هایدگر می نویسد:

· «ایدئالیسم به ذات فلسفه نیچه تعلق دارد.

· فلسفه نیچه تکمیل متافیزیک مطرح شده از سوی افلاطون است، یعنی ایدئالیسم است.

· از آنجا که متافیزیک با تفسیر وجود به مثابه «ایده» آغاز می شود و این تفسیر معیار می ماند، بنابرین کل فلسفه از افلاطون به بعد، «ایدئالیسم» به معنی روشن کلمه بوده است که وجود در ایده، ایده واره و ایده ای جستجو می شود.»

· (مارتین هایدگر، «نیچه»، ص 220، 1961)

 

5

· بزعم هایدگر، «در تفکر نیچه، فلسفه سوبژکتیویته عصر جدید به نقطه پایانی خود می رسد.»

 

6

· هایدگر پی در پی ادعا می کند:

· «جایگاه اصلی ـ متافیزیکی نیچه، پایان فلسفه غرب است.

· در اندیشه اراده به قدرت نیچه تفکر متافیزیکی به کمال نهائی اش می رسد.

· نیچه به مثابه اندیشنده ی اندیشه اراده به قدرت، آخرین متافیزیسین غرب است.»

· (همانجا، جلد 1، ص 468، 480)

 

7

· در قاموس هایدگر، فلسفه نیچه نه فقط نقطه عطفی در تاریخ عصر جدید، بلکه در تاریخ کل تفکر غرب و بدین طریق، در تاریخ بشریت بطور کلی است.

· بنظر هایدگر، «در سیر فکری نیچه به سوی اندیشه اراده به قدرت، نه فقط متافیزیک، بلکه متافیزیک غرب بطور کلی به کمال خود می رسد، که مسئله اصلی اش از آغاز این بوده که موجود به چه معنی است؟»

· (همانجا، جلد 1، ص 655)

 

ادامه دارد.

 

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (153)

 

فصل پنجم

ایدئالیسم

پروفسور دکتر اندراس گدو

برگردان شین میم شین

 

بخش چهارم

پوزیتیویسم و فلسفه حیات

به مثابه طرز تفکر:

انکار سیستم وارگی تفکر کلاسیک بورژوائی

 

قسمت نهم

جانشینان فلسفه حیاتی و پوزیتیویستی نیچه:

مارتین هایدگر و آرتور دانتو

ادامه

 

8

· آثار نیچه در نظر هایدگر به مثابه جمعبندی فلسفه کلاسیک (و کل تفکر پساسقراطی) جلوه گر می شود.

 

· هایدگر می نویسد:

· «از آنجا که موضعگیری اصلی متافیزیکی نیچه پایان متافیزیک است، بنابرین، در فلسفه نیچه، بزرگترین و عمیق ترین جمعبندی، یعنی تکمیل همه موضعگیری های اصلی و ماهوی فلسفه غرب بعد از افلاطون و در پرتو افلاطونیسم صورت می گیرد.»

· (همانجا، جلد 1، ص 369)

 

9

· آثار نیچه اما در نظر هایدگر، به مثابه طرح امکانات و گرایشات متفاوت فلسفه بورژوائی پساهگلی و همچنین قرن بیستمی جلوه گر نمی شود.

· هایدگر مقطع پسا نیچه ای را در واقع فلسفه خود، یعنی فلسفه وجود می داند.

· چون او گسست نیچه از تفکر کلاسیک بورژوائی را با هاله (سراب) پیوست، با هاله تعلق نیچه و فلسفه حیات و یا فلسفه وجود به یکدیگر و عملا با هاله قطع رابطه میان آنها سرپوش می نهد.

 

· هایدگر می نویسد:

· «ما باید فلسفه نیچه را به مثابه متافیزیک سوبژکتیویته درک کنیم.»

· (همانجا، جلد 2، ص 199)

 

10

· این نیچه پردازی به هایدگر امکان آن را می دهد که او تحلیل نیچه از زمان را در خطوط ماهوی اش بپذیرد، اما همزمان فلسفه وجود خود را از فلسفه نیچه متمایز سازد و در مقابل آن قرار دهد.

 

11

· هایدگر می نویسد:

· «نیچه به روشنی پیشگوئی کرده که این اراده (خواست) در قرن بیستم، فرم بی چون و چرا به خود خواهد گرفت.

· موافقت با این اراده (همخواهی) به حاکمیت بی قید و شرط انسان بر زمین منجر خواهد شد و تحقق این اراده، تن در دادن به یوغ تکنیک (فن) را در خود نهفته دارد.

· تن در دادن به یوغ تکنیک اما به مثابه مخالفت با اراده (خواستن) و یا بی ارادگی (نخواستن) نیست، بلکه به معنی اراده (خواستن) است.

· یعنی اینجا نیز واقعی است.»

· (هایدگر، « مفاهیم بنیادی»، مجموعه آثار، جلد 51، ص 17، 1981)

 

12

· درست تلقی کردن اندیشه اراده به قدرت نیچه به مثابه پیشگوئی درست امضای زمان در قرن بیستم، همزمان حاوی انتقاد هایدگر از نیچه است.

· فلسفه اراده به قدرت به مثابه ایده «نسیان وجود»، حاکی از سرنوشت غرب گرفتار در «نسیان وجود» است.

 

ادامه دارد.

 

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (154)

 

فصل پنجم

ایدئالیسم

پروفسور دکتر اندراس گدو

برگردان شین میم شین

 

بخش چهارم

پوزیتیویسم و فلسفه حیات

به مثابه طرز تفکر:

انکار سیستم وارگی تفکر کلاسیک بورژوائی

 

قسمت نهم

جانشینان فلسفه حیاتی و پوزیتیویستی نیچه:

مارتین هایدگر و آرتور دانتو

ادامه

 

13

· متافیزیک سوبژکتیویته ی اراده به قدرت در استنباط هایدگر، فصل آخر جمعبندی در فلسفه سوبژکتیویته را نمودار می سازد که تعین ماهوی عصر جدید است و «نسیان وجود»، بر این نتیجه گیری مذبوحانه مبتنی است که «زینده» (موجود) باید آن را در اندیشه و عمل از آن خود کند.

 

14

· این تشحیص ایدئالیسم در فلسفه نیچه از سوی هایدگر و انتقاد هایدگر از آن اما با وزنه ای دوگانه در کفه دیگر ترازو همراه است:

 

الف

· هایدگر از سوئی، ایدئالیسم فلسفه نیچه را به عنوان «متافیزیک غرب» محسوب می دارد.

 

ب

· هایدگر اما از سوی دیگر ضمن زدن مهر ایدئالیسم بر پیشانی فلسفه نیچه، فلسفه وجود خود را به مثابه تنها راه ممکنه ی غلبه بر ایدئالیسم جا می زند.

 

15

· این بدان معنی است که نقاب برداری از چهره فلسفه ضد ایدئالیستی روشن نیچه به نقاب افکندن بر چهره ایدئالیسم فلسفه وجود خود هایدگر منتهی می شود و تداوم آن با فلسفه نیچه که هاله ضد ایدئالیستی اش را هایدگر خود اعلام می دارد، به تراکم و تغلیط ابر انبوه مه (ابهام) حول فلسفه وجود خود هایدگر منجر می شود.

 

16

· به این درک هایدگر از نیچه، تشخیص و رد گشتاورها و تمایلات پوزیتیویستی فلسفه نیچه نیز تعلق دارند.

· هایدگر اما آنها را تحت تابعیت مفهوم مغشوش و بی حد و سرحد (بی در و پیکر) پوزیتیویسم قرار می دهد.

· مفهومی که در آن پوزیتیویسم و افلاطونیسم، یعنی ایدئالیسم بطور کلی و فلسفه «زینده» در هم تنیده اند.

آرتور کوله مان دانتو (1924 ـ 2013)

فیلسوف، منتقد هنری، نماینده فلسفه تحلیلی امریکائی

موضوعات پژوهش:

استه تیک

تئوری هنر

فلسفه تاریخ

فلسفه روح

تئوری عمل

عرفان

 

· آرتور دانتو اما بر خلاف هایدگر، می کوشد تا اهمیت پیوند نیچه با پوزیتیویسم بطور کلی را که بطور تاریخی در نیمه اول قرن بیستم تشکیل شده، نخست با «فلسفه تحلیلی معاصر» برجسته کند.

· (آرتور دانتو، «نیچه به مثابه فیلسوف»، 1965، ص 13، 82)

1

· دانتو هم در توضیح این پوزیتیویسم بر آن است که آن از حد مسئله ماتریالیسم و ایدئالیسم فراتر می رود.

 

2

· دانتو ایدئالیسم سوبژکتیویستی نیچه را اگرچه بطور فرضی (و نه بسان هایدگر بطور قطعی)، در تفاسیر جمعبندانه خود از نظرات نیچه خاطرنشان می شود، ولی در آثار خود در پیوند بنیادی نامی از آنها نمی برد.

 

3

· دانتو می نویسد:

 

الف

جورج برکلی (1685 ـ 1753)

اسقف، تئولوگ، امپیریست و فیلسوف ایرلندی ـ انگلیسی

مؤسس ایدئالیسم ذهنی

 

· «اونتولوژی (وجودشناسی) برکلی از ارواح و ایده ها تشکیل می یابد.

· برکلی ادعا می کند که ایده ها فی نفسه منفعل و لخت اند و ضمنا زاده روح اند.

· ایده ها وجود خود را مدیوین روح اند و روح است که ایده ها را حفظ می کند.

· بنابرین، ایده ها بدون روح وجود ندارند.

· از این رو، چیزی جز روح وجود ندارد.

 

ب

فریدریش نیچه (1844 ـ 1900)

فیلسوف، شاعر و فیلولوگ کلاسیک آلمانی

از مؤسسین اگزیستانسیالیسم و ایراسیونالیسم (خردستیزی)

از مهمترین فلاسفه بورژوائی واپسین

 

· نظر نیچه شبیه نظر برکلی است.

· بنظر نیچه، فقط اراده ها و تفاسیر وجود دارند.

· تفاسیر نیز در خارج از رابطه شان با اراده ای اعتبار ندارند.

· به عبارت خاص دیگری، تفاسیر زاده اراده اند.

· بدون اراده تفسیر وجود ندارد.

 

· (نیچه ارواح برکلی را با اراده ها و ایده های برکلی را با تفاسیر جایگزین می سازد و نقش تعیین کننده را از آن اراده ها می داند. مترجم)

 

4

· ظاهرا اثر همیشه به معنی تأثیر فهمیده می شود و نه به مثابه عمل مؤثر مجزای اراده.

· بی شک وصل نیچه به برکلی و اعلام اینکه نیچه پای بند به فرقه ای از ایدئالیسم است، عجیب به نظر می رسد.

· ولی اگر آن بطور کلی ایدئالیسم باشد، ایدئالیسمی پویا ست که نیچه خود را بدان مکلف می داند.»

· (همانجا، ص 232)

 

ادامه دارد.

 

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (155)

 

فصل پنجم

ایدئالیسم

پروفسور دکتر اندراس گدو

برگردان شین میم شین

 

بخش چهارم

پوزیتیویسم و فلسفه حیات

به مثابه طرز تفکر:

انکار سیستم وارگی تفکر کلاسیک بورژوائی

 

قسمت نهم

جانشینان فلسفه حیاتی و پوزیتیویستی نیچه:

مارتین هایدگر و آرتور دانتو

ادامه

 

5

· این نظر نادقیق دانتو، بر خلاف میل خود او، نه فقط بر منشاء و خویشاوندی برکلیائی فلسفه «تحلیلی»، بلکه همچنین بر تداوم فلسفه حیات نیچه و پوزیتیویسم معاصر دلالت دارد.

· البته نیت دانتو تبرئه فلسفه نیچه از ایراسیونالیسم (خردستیزی) و جدا کردن حساب فلسفه نیچه از فلسفه حیات و سازگارسازی آن با طرز تفکر «تحلیلی» بوده است.

· (برای آشنائی با نقد اثر دانتو تحت عنوان «نیچه»، مراجعه کنید به اثر ر. شاخت، «نیچه»، ص 35، 1983)

 

6

· وجه مشترک نیچه تصویر هایدگر و دانتو، قرار دادن نیچه در خارج از پیوند سنتی فلسفه حیات و فلسفه وجود بورژوائی واپسین و نفی دوپهلوئی ماهوی محتوا و آثار نیچه است.

· هایدگر اگرچه دوپهلوئی غالب در فلسفه نیچه را خاطرنشان می شود، ولی این تشخیصات او در چارچوب ارزیابی بنیادی نیچه می مانند:

· برای هایدگر، نیچه، فیلسوف تا پایان اندیشنده ی فلسفه سوبژکتیویته عصر جدید است.

 

7

· فلسفه نیچه اما نه جمعبندی و نه پایان «متافیزیک سوبژکتیویته عصر جدید»، بلکه گسست کامل از تفکر کلاسیک بورژوائی در ضدیت آگاهانه با دموکراسی و سوسیالیسم است.

 

8

· دوپهلوئی های فلسفه نیچه بر ایدئالیسم بورژوائی واپسین مبتنی اند.

· این دوگانگی سرشته به فلسفه نیچه به این دلیل بوده که فلسفه نیچه حاوی و پیش اندیش موتیوها و امکانات متفاوت ایدئالیسم بورژوائی واپسین (و همچنین پوزیتیویسم قرن بیستم) بوده است.

· ولی ضمنا فرم خاصی از فلسفه حیات بوده است.

 

· مراجعه کنید به فلسفه حیات، پوزیتیویسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

 

9

· در فلسفه نیچه از سوئی ایدئالیسم سوبژکتیویستی دست بالا دارد و از سوی دیگر، اوبژکت وارگی چیزهای اسطوره ای بلحاظ مفهومی بازنویسی شده به ایدئالیسم نیچه نوسان معینی می بخشد که مشخصه همه شعبات فلسفه حیات تا هایدگر بوده است.

 

پایان

ادامه دارد.

 

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (156)

 

فصل پنجم

ایدئالیسم

پروفسور دکتر اندراس گدو

برگردان شین میم شین

بخش پنجم

معمای حیات به مثابه موضوع وحشت انگیز فلسفه

 

· اولین موج نیچه ای در نقطه عطف قرن (قرن 19 به قرن 20) در مرحله نهائی مسخ ایدئالیسم در فلسفه بورژوائی واپسین صورت می گیرد.

 

1

· فلسفه حیات در این اثنا به مثابه جریانی بین المللی در فرم های گوناگون متعدد منشعب به فرقه های مختلف نمودار می گردد.

 

الف

· فلسفه حیات در صدد تسخیر حیات فکری جامعه بورژوائی در آن زمان برمی آید.

 

ب

· فلسفه حیات می کوشد تا خود را به مثابه طرز تفکر بنیادی فلسفه بورژوائی واپسین جا بیندازد.

 

ت

· و همزمان برای خود به مثابه مکتبی فلسفی و به عنوان فلسفه مدرسی مقبولیت کسب کند و به عبارت دیگر در فلسفه مدرسی رایج در این دوره نفوذ کند.

 

2

· تلاش های فلسفه حیات حول مفهوم «حیات» صورت می گیرند.

 

الف

· فلسفه حیات مفهوم «حیات» را اولا به مثابه معما مطرح می سازد.

 

ب

· ثانیا به مثابه تنها موضوع تیره و وحشت انگیز فلسفه جا می زند.

 

3

· فلسفه حیات ـ قبل از همه ـ مفاهیم زیر را در معبد مفهوم وحشت انگیز «حیات» قربانی می کند:

 

الف

· مفهوم تاریخ را

 

ب

· مفهوم شناخت را

 

ت

· مفهوم حقیقت را

 

پ

· مفهوم پیشرفت اجتماعی را

 

قسمت اول

هرمه نویتیک حیات:

ویلهلم دیلتی

هرمه نویتیک به روش علمی برای تفسیر و توضیح متنی (مثلا انجیل) و یا اثر هنری ئی اطلاق می شود.

هرمه نویتیک در فلسفه حیات به روش متافیزیکی درک حیات انسانی اطلاق می شود.

مراجعه کنید به هرمه نویتیک در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

 

· اگرچه امکانات ناهمگرای فلسفه حیات ذاتی تفکر نیچه بودند، ولی تفسیر این امکانات ـ حداقل تفسیر بخشی از آنها ـ در این زمان مستقل از آنها که در فلسفه نیچه مطرح شده اند، صورت می گیرد.

· پیوند میان فرم های نمودین مختلف فلسفه حیات و نیچه بعدها معلوم می گردد.

 

ویلهلم دیلتی (1833 ـ 1911)

فیلسوف، روانشناس، پداگوگ آلمانی

از فلاسفه متعلق به فلسفه حیات (اگزیستانسیالیسم آلمانی)

او پدیده را نه بر بنیان قانونمندی های طبیعی، بلکه بر بنیان خودقانونمندی عالم روحی و روانی انسانی توضیح می داد.

او جزو مؤسسین علوم روحی محسوب می شود.

او ضمنا مؤسس متد هرمه نویتیک و روان شناسی فهمنده است.

او این متد را در آموزش جهان بینی بکار می بندد.

 

· ویلهلم دیلتی می خواهد برای فلسفه حیات خاص خود بر ضد «ذلت بزرگ سوبژکتیویته بی حد و مرز نیچه» مقبولیت کسب کند.

· (ویلهلم دیلتی، «مجموعه آثار»، جلد 3، ص 210، 1959)

 

· دیلتی می نویسد:

· «نیچه مثال وحشت انگیزی در زمینه های زیر است:

 

الف

· جوجه های ارواح منفرد در فراتر رفتن از خویشتن به کجا می روند؟

 

ب

· کدامیک از جوجه های ارواح مذکور می خواهد به درک چیزهای ماهوی در خویشتن نایل آید؟

 

ت

· نیچه دست رد بر سینه تاریخ می زند.

· شاید به دلیل نفرت از بی حد و مرز بودن جزئیات انتقادی چیزها که بدون آنها علمی نمی تواند وجود داشته باشد.»

· (همانجا، جلد 5، ص 528)

 

ادامه دارد.

 

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (157)

فصل پنجم

ایدئالیسم

پروفسور دکتر اندراس گدو

برگردان شین میم شین

 

بخش پنجم

معمای حیات به مثابه موضوع وحشت انگیز فلسفه

قسمت اول

هرمه نویتیک حیات:

دیلتی

ادامه

 

· فلسفه حیات به اصطلاح «تاریخی ـ فکری» هرمه نویتیکی دیلتی بدون تأثیرپذیری از نیچه تشکیل شده بود.

· فلسفه حیات دیلتی قبل از آشنائی او با نیچه تشکیل شده بود.

· سبک تفکر دیلتی با سبک تفکر نیچه فاصله داشته است.

 

1

· آثار دیلتی با این نیت تدوین می شد که از طریق سلسله استدلالات مبتنی بر تفکر مفهومی به نتایج اثبات شده و ناگزیر دست یابد.

· دیلتی اندرز نامه نمی نوشت.

· او می خواست ـ برخلاف نیچه که فرامین فلسفی ـ ضد فلسفی صادر می کرد و آیات بی ربط مذهبی واره نازل می نمود ـ بررسی هائی مبتنی بر تحلیل تاریخی و تأملات منظم عرضه کند.

· «ما طبیعت انسانی را از طریق درونگرائی درک نمی کنیم.

· تحمیق خارق العاده نیچه از این قرار بوده است.»

· (همانجا، جلد 7، ص 250، 1927)

 

2

· اما میان نیات دیلتی و نتایج او دره دوگانه ای دهن باز کرده بود.

· دره دوگانه ای که دیلتی قسما و جزئا بدان واقف بود، بی آنکه بتواند آنها را پر کند:

 

الف

· دیلتی جوان اولا متوجه می شد که نظراتش ـ علیرغم ضد متافیزیکی بودن شان ـ به صورت سیستم در می آیند.

 

· دیلتی در سال 1868 می نویسد:

· «بی اعتنا به میل من و علیرغم سختگیری های عمدی من، در کله ام بتدریج پیوند جهان نگرانه ای تشکیل می شود.»

· (کلارا میش، «دیلتی جوان. زندگی تصویر دیلتی بر اساس نامه ها و خاطرات او» (1852 ـ 1870)، ص 262، 1960)

 

· دیلتی بیش از یک سال بعد می نویسد:

· «بی اعتنا به میل من که از سیستم بیزارم، امروزه در کله من چیزی تشکیل می شود که متأسفانه شباهت زیادی به سیستم دارد.»

· (همانجا، ص 274)

ب

· دیلتی ثانیا خود از قهقرای خوفناک نتایج زیرین نوشتجات منظم و تحلیل های تاریخی خود به هراس می افتاد:

 

1

· از عواقب نهائی رلاتیویسم معرفتی ـ نظری تاریخی ساز

 

· مراجعه کنید به رلاتیویسم (نسبیتگرائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

 

2

· از تقدم قایل شدن بی دلیل و غیرمنطقی به «حیات» ضدعقلی (ایراسیونال)

 

3

· از شهود بطور مفهومی غیرقابل حل

 

· مراجعه کنید به الهام، شهود در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

 

4

· از گرفتاری در چنگ جن موسوم به «حیات انسانی» که به قول خود دیلتی «همه ما را با احساس شکنندگی، قدرت غرایز تیره و عذاب الیم در ظلمات» پر می کند.

· (دیلتی، «مجموعه آثار»، جلد 7، ص 150)

 

ادامه دارد.

 

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (158)

 

فصل پنجم

ایدئالیسم

پروفسور دکتر اندراس گدو

برگردان شین میم شین

بخش پنجم

معمای حیات به مثابه موضوع وحشت انگیز فلسفه

قسمت اول

هرمه نویتیک حیات:

دیلتی

ادامه

 

5

· در حملات شدید دیلتی بر ضد نیچه و در بازتاب های او از طرز تفکر خویش که فلسفه خود را مغایر با فلسفه نیچه و در تضاد با فلسفه نیچه تعریف می کند، همین هراس او آشکار می گردد.

· البته دیلتی می کوشد که آن را از ذهن خود دور نگه دارد.

 

الف

· دیلتی می نویسد:

· «تفکر فلسفی معاصر تشنه و گرسنه حیات است.»

· (همانجا، ص 268)

 

ب

· این تشخیص بر تفکر دیلتی حاکم است و او آثار خود را در جهت تبیین این «نگرش بنیادی» خود می داند.

· یعنی در جهت رفع تشنگی و گرسنگی به حیات.

 

ت

· دیلتی می خواهد که خود از نتایج نهائی این طرز تفکر در امان بماند، طرز تفکری که در فلسفه نیچه به نتایج نهائی کله شقی، خودسری و سوبژکتیویته منجر شده است.

 

6

اوتو فریدریش بولنوف (1903 ـ 1991)

پداگوگ و فیلسوف آلمانی

از فلاسفه بورژوائی واپسین

از نمایندگان فلسفه حیات

اگزیستانسیالیسم

فنومنولوژی

 

· بولنوف می نویسد:

· مفهوم حیات در فلسفه دیلتی، «مستقیما به مثابه ضدمفهومی بر ضد خرد نمودار می گردد، ضدمفهومی که تبدیل گشتن کل اسلوب دیلتی را به اسلوب مبتنی بر فلسفه خردگرا امکان ناپذیر می سازد.

· دیلتی اینجا مدافع هر پیوند برگشتی نمونه وار هر جنبش فلسفه حیاتی است.

· اینجا، حیات در حیات مندی اش به مثابه حریف قدرتمند کلیه قوای منجمد شونده و سیمان واره شونده در می آید.

· و در میان این قوای منجمد شونده و سیمان واره شونده، خرد و تفکر مفهومی در مقام اول قرار دارند.»

· (بولنوف، «دیلتی. مقدمه ای بر فلسفه او»، 1955)

· برای آشنائی با رابطه دیلتی با نیچه، مراجعه کنید به (همانجا، ص 222)

 

7

· درک دیلتی بطرز تعیین کننده ای تحت تأثیر شخصیت ها و گرایشات زیر بوده است:

 

الف

فریدریش اشلایرماخر (1768 ـ 1834)

تئولوگ پروتستانی

فیلولوگ کهن

تئوریسین دولتی

سیاستمدار کلیسائی

پداگوگ

مترجم آثار افلاطون به آلمانی

مؤسس هرمه نویتیک نوین

از فلاسفه بورژوائی واپسین

 

· تحت تأثیر فلسفه اشلایرماخر

 

ب

· تحت تأثیر میراث ترانسندنتال فلسفی ـ کریتیسیستی

 

· مراجعه کنید به کریتیسیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

 

ت

· تحت تأثیر امپیریسم عمدتا پوزیتیویستی

 

8

· در آمیزش این موتیوها و در تشکیل «هرمه نویتیک حیات» دیلتی (همانجا، ص 23)، مسئله جهان خارجی واقعی، یعنی مسئله ایدئالیسم مقام بسیار مهمی داشته است.

 

الف

 

· دیلتی در رساله ای در سال های 70 قرن بیستم می نویسد:

· «ما حق داریم واقعیت جهان خارج از خود را برسمیت بشناسیم.

· به مثابه وظیفه درونی (ذاتی) تعالیم علمی، هدف من از اجرای نقطه نظرهای امپیریستی، رسیدن به اوبژکتیویسم است.»

· (دیلتی، «مجموعه آثار»، جلد 18، ص 186، 1971)

 

ب

· اما طولی نمی کشد که دیلتی هر دو گشتاور این مسئله گذاری را مورد تجدید نظر قرار می دهد:

· او فقط «امپیری (تجربه) را و نه امپیریسم (تجربه گرائی) را» می پذیرد و برای عینیت جهان خارج در اکت اراده و احساس ها لانه می سازد.

· (همانجا، جلد 19، ص 17، 1982

· در رابطه با رابطه دیلتی با پوزیتیویسم مراجعه کنید به کاسیاتوره، «فلسفه دیلتی»، ص 49، 1976)

 

ادامه دارد.

 

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (159)

 

فصل پنجم

ایدئالیسم

پروفسور دکتر اندراس گدو

برگردان شین میم شین

بخش پنجم

معمای حیات به مثابه موضوع وحشت انگیز فلسفه

قسمت اول

هرمه نویتیک حیات:

دیلتی

ادامه

 

9

· تئوری شناخت دیلتی متأثر از طرح واقعیت تی.اس. میل بوده است.

· در تئوری شناخت دیلتی، تصحیح میل در ایدئالیسم برکلی، پذیرفته می شود و استنباط میل با استفاده از فلسفه احساس و متافیزیک اراده و سرانجام شبکه مقولات «حیات» تکمیل می گردد.

 

· این طرح دیلتی در صدد غلبه بر «ایدئالیسم رؤیا» و در پی پارادوکس محسوب داشتن پدیده وارگی (فنومنالیته) بوده است:

· دیلتی می نویسد:

· «جمله (مفهوم) پدیده وارگی به مثابه پارادوکس جلوه گر می شود.

· شعور بیواسطه ما از پذیرش اینکه چیزها پدیده های ما هستند، سر باز می زند.

· چیزهائی که ما می بینیم، برای ما چه بسا در ورای خود ما وجود دارند.

· این بدان معنی است که چیزها به این دلیل که متفاوت با خود ما هستند، چیز هستند.»

· (دیلتی، «مجموعه آثار»، جلد 19، ص 19)

 

· این طرح دیلتی اما اصل ایدئالیسم سوبژکتیویستی را کنار نمی گذارد و آن را حتی در درک تغییر یافته ای تقویت می کند:

· دیلتی می نویسد:

· «جمله (مفهوم) ایدئالیسم در واقع به ما می گوید که واقعیت، یعنی چیز و یا شیئی فاکت های شعور ما هستند.

· شعور تحقق یافته ما اما علاوه بر تصورات، از احساس ها و اعمال ارادی تشکیل می یابد که بخش مهمی از حیات ما هستند.

· بنابرین، واقعیت و یا چیز بنا بر جمله (مفهوم) فوق الذکر، در وهله اول باید بر کل حیات تحقق یافته ما مبتنی باشد و نه بر مکان وجود آن.

· اگر ما در چیز (واقعیت)، که برای ما وجود دارد، بیش از تصورات صرف داریم، این در وهله اول از آن رو ست که چیز، یعنی واقعیت حاوی بیشتر از محسوس بودن صرف است.»

· (همانجا، ص 20)

 

10

· در این تأملات دیلتی نیز اندیشه عنصر واقعی که متفاوت از اراده ما ست و در خارج از شعور ما وجود دارد، سوسو می زند.

· دیلتی اما می کوشد تا همین عنصر واقعی را در دانش تجربی اراده، یعنی در شعور حل و منحل کند.

· دیلتی می نویسد:

· «مقاومت اراده و احساس که همراه با مقاومت اراده پدید می آید، چیزی در خارج از من را شکل می دهند.

· مرزی هست و ماورائی هست.

· این مرز با جسم من انطباق دارد.

· واقعیت و مقاومت که در یکجا به تجربه ادراک شده، که اغلب به غلط، به عنوان مادیت تعریف شده، ولی می تواند به عنوان واقعیت تعریف شود، یکسان اند.»

· (همانجا، ص 22)

 

11

· دیلتی اندکی بعد، بمراتب مصمم تر و صریح تر می نویسد:

· «همه این اشیاء، حتی اشخاصی که با من در رابطه قرار دارند، برای من فقط به عنوان فاکت های شعور من وجود دارند:

· فاکت های شعور تنها موادی اند که اوبژکت ها از آنها تشکیل می یابند.

· فاکت شعور مقاومتی است که آنها اعمال می کنند.

· مکانی است که آنها اشغال می کنند.

· برخورد درد انگیز آنها ست و ضمنا لمس خوشایند آنها ست.»

· (همانجا، ص 58)

 

12

· دیلتی بعدها نیز به راه حل ایدئالیستی خود برای مسئله واقعیت (پاسخ ایدئالیستی به مسئله اساسی فلسفه: تقدم روح بر ماده، شعور برو جود. مترجم) وفادار می ماند.

· دیلتی می نویسد:

· «تمامی معنای خود و دیگری، من و جهان، تمیز خود از جهان خارج در دانش تجربی اراده ما و در احساس های مرتبط با آن است.»

· (همانجا، جلد 5، ص 130، 1924)

 

13

· دیلتی می نویسد:

· «هر حکم راجع به روانگذشت، بطور اوبژکتیف (عینی) حقیقی است، اگر آن حکم با روانگذشت به انطباق آورده شود.

· هر حکم راجع به روانگذشت بیانگر رابطه روانگذشت ناشی از اشیاء بواسطه تعین محتوائی عینیت آن نیست.

· بلکه آن، فقط بیانگر وقوع خود رفتار خود فرد ادراک کننده است.

· و این واقعیت امر معرفتی (شعورین) برای من به مثابه واقعیت وجود دارد.»

· (همانجا، جلد 7، ص 26)

 

ادامه دارد.

 

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (160)

 

فصل پنجم

ایدئالیسم

پروفسور دکتر اندراس گدو

برگردان شین میم شین

بخش پنجم

معمای حیات به مثابه موضوع وحشت انگیز فلسفه

قسمت اول

هرمه نویتیک حیات:

دیلتی

ادامه

 

14

· دیلتی فلسفه حیات خود را بر یک تئوری شناخت استوار می سازد.

· تئوری شناختی که با روانشناسی (پسیکولوژی) یکسان قلمداد می شود.

· با روانشناسی «توصیفگر و تجزیه گر» و نه بطرز مفهومی توضیحگر.

 

· مراجعه کنید به توصیف، توضیح، مفهوم، تفکر مفهومی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

 

· در این تئوری شناخت دیلتی، مفاهیم زیر با توسل به هوش و شعور شخصی تعیین می شوند.

 

الف

· مفهوم اعتبار عام

 

ب

· مفهوم حقیقت

 

ت

· مفهوم واقعیت عینی

· (همانجا، ص 15)

 

ارنست ترولچ (1865 ـ 1923)

تئولوگ، فرهنگفیلسوف، سیاستمدار لیبرال

آثار:

آته ئیسم، تئولوژی، مسیحیت (2000)

لوتر و جهان مدرن (2000)

متد تاریخی و دگماتیکی در تئولوژی (1898)

تاریخگرائی (هیستوریسم) و مسائل آن (1922)

تاریخگرائی (هیستوریسم) و غلبه بر آن (1924)

 

· ارنست ترولچ راجع به دیلتی ادعا می کند:

· «برقراری وصلت میان تی. اس. میل و اشلایرماخر، پارادوکس بزرگ چرخش فکری دیلتی بوده است.»

· (ارنست ترولچ، «هیستوریسم و مسائل آن»، 1922، ص 512)

 

15

· در شالوده ایدئالیستی عمارت مفهومی دیلتی، در تعالیم جهان بینانه او، در درک دیلتی از «متافیزیک» به مثابه بیانگر شعور لایزال در سمبل های مفهومی، «که نهایتا فقط تصویرنوشته های نوع بشری برای زینده (موجود) در دانش تجربی اند و در تصورات، غیر قابل تبیین اند»، فلسفه حیات و پوزیتیویسم به هم می رسند.

· در این شالوده ایدئالیستی نقش مقدم به فلسفه حیات داده می شود.

· در طرح «فاکت وارگی ایراسیونال (فاکت محسوب داشتن چیزهای غیر عقلی)» که بنیان تاریخ قلمداد می شود، دانش تجربی مقدم شمرده می شود.

· (همانجا، جلد 2، 1914، ص 496)

 

· مراجعه کنید به فلسفه حیات، اگزیستانسیالیسم، دانش تجربی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

 

16

· بنظر دیلتی، «متافیزیک» و یا سیستم فلسفی، دانش مفهومی و شناخت بلحاظ عینی معتبر را نمودار نمی سازد.

· بزعم دیلتی، «متافیزیک» بر تفکر مفهومی بنیانگذاری نمی شود، بلکه از عوامل زیر نشئت می گیرد:

 

الف

· از دانش تجربی حیات

 

ب

· از ساختار کلیت روان ما.

· (همانجا، جلد 8، 1931، ص 86)

 

17

· «متافیزیک» در قاموس دیلتی ماهیتا در اسارت سوبژکتیو ـ رلاتیو (ذهنی ـ نسبی) می ماند.

· دیلتی اما این اسارت سوبژکتیو ـ رلاتیو «متافیزیک» را به مثابه اتریبوت (صفت ممیزه) شناخت مفهومی جا می زند ، به مثابه علامت مصیبت (تراژیک) آغازین آن.

· بزعم دیلتی، «متافیزیک» به مثابه علم مثبت امکان ناپذیر است.

 

18

· اسارت سوبژکتیو ـ رلاتیو «متافیزیک» حتی در زمینه «خدمت علوم مثبته» معتبر محسوب می شود:

· «این خدمت نمی تواند در رابطه با شناخت برای ما مفید افتد.

· این خدمت به ما نحوه استفاده از مفاهیمی را می آموزد که از حیات نشئت می گیرند.

· اما نمی تواند از عهده حل خصلت مسئله ساز خود برآید و به توجیه مفاهیم بنیادی خود نایل آید.

· چون توضیح نمی دهد، ارضا نمی کند.»

· (همانجا، جلد 19، ص 358 86)

 

ادامه دارد.

 

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (161)

 

فصل پنجم

ایدئالیسم

پروفسور دکتر اندراس گدو

برگردان شین میم شین

بخش پنجم

معمای حیات به مثابه موضوع وحشت انگیز فلسفه

قسمت اول

هرمه نویتیک حیات:

دیلتی

ادامه

 

19

· این طرز تعریف ایدئالیستی سوبژکتیویستی ـ پسیکولوژیزه گر از واقعیت عینی به فلسفه حیات دیلتی خصلت پرگاری می بخشد و به موضع و محتوای مفهوم حیات او نهایتا دوپهلوئی خاصی اعطا می کند.

 

20

· پرگار وارگی ضمنا از دو نظر زیر نشئت می گیرد:

 

الف

· اولا از این که دیلتی حیات را از سوئی در دانش تجربی، شعور و یا روح جا می دهد.

 

ب

· ثانیا از سوی دیگر، حیات را به مثابه هستی میانسوبژکتیف (میان سوبژکت ها)، فراتر رونده از مرزهای تجربی (ترانسندنتال) تلقی می کند که باید دربرگیرنده شعوری فردی هم باشد.

 

· دیلتی می نویسد:

· «شعور و عملیات فکری اولیه، ذاتی حیات اند.»

 

21

· نامعینیت سرشته به مفهوم حیات از شکنندگی مضاعف تقدم آن نشئت می گیرد:

· دره ای که دیلتی میان تقدم قایل شدن به مفهوم حیات و قدرت بنیادی و تعیین کننده جا زدن آن از سوئی و تعیین منشاء آن در عمل معرفتی (شعورین) و در خارج از عمل معرفتی خویش پدید می آورد، به هیچ ترفندی پر شدنی نیست.

 

22

· مفهوم حیات در قاموس دیلتی به مثابه مفهوم حیات می بایستی در مقابل روانگذشت های من، ثانوی و هیچکاره باشد.

· تقدم غالب حیات در تفکر دیلتی، اگرچه پرگار وارگی را با این ادعا که «پرگار هرمه نویتیکی» در سطح «تفاسیر» جا دارد و نه در سطح «حیات»، به حیاط پشتی می اندازد، ولی دوپهلوئی را به مثابه مشخصه ماهوی ایدئالیسم جدید و تغییریافته خود تحریف می کند:

· دوپهلوئی مفهوم حیات به تجسم (جسمیت یابی، مادیت یابی) نامعین های خود فلسفه حیات بدل می شود.

 

23

· مفهوم حیات و همراه با آن تمامی عمارت مقوله ای (مفهومی) حیات (مفاهیم روانگذشت، معنی، ساختار، فهمیدن، تاریخ) دیلتی تعین تناقض آمیز (آنتی نومیکی) به خود می گیرند.

 

· این شبکه و تور مفهومی بزعم دیلتی قرار است که حیات را به دام اندازد، ولی درش به روی مفاهیم بسته بماند، یعنی بواسطه مفاهیم قابل تبیین نباشد.

 

· دیلتی در نامه ای به گراف پاول یورک می نویسد:

· «جهان تاریخی با خودمختاری خود به زیندگی (زندگی) خودپوی ظفرمندی می انجامد، به پیوندی می انجامد که در تفکر قابل فرمولبندی نیست، ولی در حیات فردی و در تأثیر متقابل بطرز تحلیلی قابل نمایش است.»

· (شولنبورک، «مکاتبات دیلتی با گراف پاول یورک فون وارتنبورگ»، 1877 ـ 1897، 1923، ص 156)

 

24

· بنابرین، فهمیدن در قاموس دیلتی، فقط تا نمایش تحلیلی می رسد.

 

· و هر آنچه که در تفکر غیر قابل فرمولبندی باشد، با توسل به تفکر مفهومی نه قابل درک خواهد بود و نه قابل امتحان.

· بلکه فقط در روح افراد به مثابه روانگذشت، تجربه روانی خواهد شد.

 

· (مفهوم «روانگذشت» را مدیون احسان طبری هستیم.

· یادش به یاد باد. مترجم)

 

ادامه دارد.

 

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (162)

 

فصل پنجم

ایدئالیسم

پروفسور دکتر اندراس گدو

برگردان شین میم شین

بخش پنجم

معمای حیات به مثابه موضوع وحشت انگیز فلسفه

قسمت اول

هرمه نویتیک حیات:

دیلتی

ادامه

 

25

 

· فلسفه حیات دیلتی ـ علیرغم همه احتیاط ها و بهانه ها ـ در زمینه حیات به معانی زیر به فلسفه نیچه می رسد:

 

الف

· حیات به معنی تجربه ی روانگذشت

 

ب

· حیات به معنی چیزهای خالی از مفهوم

 

ت

· حیات به معنی چیزهای غیرقابل درک

 

پ

· حیات به معنی «واقعیت ایراسیونال (فاکت وارگی غیرعقلی)»

 

26

· بنظر دیلتی، شعور تاریخی حیات فکری، محلی است که در آن، حیات خود را از شر شناخت مفهومی و همچنین از شر خود مفاهیم خلاص می سازد:

· «حیات از شر شناخت متکی بر مفاهیم، آزاد می گردد.»

· (دیلتی، «مجموعه آثار»، جلد 7، ص 291)

 

27

· اگرچه فلسفه حیات «هرمه نویتیکی» ـ تاریخی ـ فکری دیلتی صرفنظر از دانش مفهومی را در عرصه واقعی خود به مثابه آخرین و عالی ترین نتیجه در نظر می گیرد، ولی در همان شعور تاریخی و در خودویژگی عینی سازی های فکری و شناخت آنها ست که ایدئالیسم این فلسفه حیات ریشه دوانده است.

 

28

· آثار دیلتی نه فقط حاوی «تعلیمات جهان بینی»، یعنی فلسفه فلسفه است، بلکه ضمنا مدعی ارائه فلسفه فراگیری است که عنصر خصوصی اش حیات فکری است.

· (کاکتاتوره، «دیلتی. علم و فلسفه»، جلد 1، ص 137

· آچام، «سهم دیلتی به تئوری علم و تحلیل جهان بینی»، رساله، دفتر شماره 83، ص 79، سال 1984)

 

29

· اصل اساسی دیلتی حاکی از آن است که «معمای حیات موضوع یگانه، تیره و وحشت انگیز فلسفه بطور کلی است.»

· (همانجا، جلد 7، ص 229)

 

الف

· اگرچه عینی سازی های آن حیات، «تحت شرایط پیوند اوبژکت های طبیعی قرار دارند.»

· (همانجا، جلد 7، ص 229)

 

ب

· البته خود این اوبژکت های طبیعی، بنظر دیلتی، تحت تابعیت اصول اساسی معرفتی ـ نظری سوبژکتیویستی اولیه قرار دارند.

· دیلتی می نویسد:

· «ما طبیعت را ساختار می بخشیم.

· ما ارقام و روابط مکانی متخذه از سوبژکتیویته را، مفاهیم بنیادی مکانیکی مبتنی بر آنها را که از آنالوژی های (قیاس های) دانش تجربی تجرید شده اند، توسعه می دهیم و بدین طریق، حیات را وارد پیوند وسیعتر می سازیم.»

· (همانجا، جلد 19، ص 358)

 

30

· بنظر دیلتی حیات به این معنی، با حیات فکری یکسان می گردد، ولی ساخت و حفظ آن با ساخت و حفظ اوبژکت های طبیعی متفاوت است.

· دیلتی می نویسد:

· «بنیان علوم انسانی را روش مفهومی تشکیل نمی دهد.

· بنیان علوم انسانی را درونی شدن حالت روانی در کلیتش و بازیابی همان در روانگذشت بعدی تشکیل می دهد.

· اینجا زندگی است که حافظ زندگی است.»

· (همانجا، جلد 7، ص 136)

 

ادامه دارد.

سیری در شعر «ناگه غروب کدامین ستاره؟» از مهدی اخوان ثالث (بخش اول)...
ما را در سایت سیری در شعر «ناگه غروب کدامین ستاره؟» از مهدی اخوان ثالث (بخش اول) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimhadgarie بازدید : 212 تاريخ : يکشنبه 14 بهمن 1397 ساعت: 16:34