هماندیشی با امیر حسین آریانپور (۵۱)

ساخت وبلاگ

میم حجری

از

كتاب «زمينه جامعه‌شناسي»
مقدمه اول
شناخت

۱

پس كار انساني كه ماية شناخت است،

وسيلة كسب حريت است.

كار علمي

انسان را بر جبر بيروني مسلط مي‌گرداند،

و

كار هنري

اورا با ضرورت دروني دمساز و در نتيجه بر آن چيره مي‌كند.

آریانپور

در این جمله،

مفهوم فلسفی جبر (ضرورت)

را

به کار می برد، بدون اینکه تعریف علمی و استاندارد آن را بداند

و

رابطه دیالک تیکی جبر با اختیار (ضرورت با آزادی)

را

بشناسد.

آریانپور

نیمه شاعر ـ نیمه متفکر است.

نه شاعر کاملی است و نه متفکر کاملی.

آریانپر

جبر

را

به دو «طبقه» من در اوردی تقسیم بندی می کند:

جبر برونی و جبر درونی.

مفهوم فلسفی جبر

بدین طریق

آش و لاش و لاشه می شود.

جبر برونی

به

موضوع علم

مبدل می شود

و

جبر درونی

به

موضوع هنر.

فقط یک نیمه شاعر ـ نیمه متفکری می تواند به چنین تصور و تصویر نیمبندی دست یابد.

جبر یک مفهوم است.

مفهوم نتیجه تجرید هزاران چیز معین و مشخص و مادی است.

جبر

نتیجه تجرید همه قوانین و قانونمندی های عینی حاکم بر هر چیز درونی و برونی است.

به همان سان که مفهوم علمی درخت، نتیجه تجرید سرو و صنوبر و غیره است.

دم زدن از جبر درونی و برونی

مثل دم زدن از درخت درونی و برونی است.

علم

از علوم طبیعی تا علوم تجربی و جامعتی

اصلا

نمی داند که جبر و اختیار چیستند.

امتحانش آسان است.

قحط دانشمند که نیست.

حریفی از دکتر شیمی در دانشگاه پرسیده بود:

مارکس را می شناسی؟

گفته بود:

منظورت مارکس روسی است و یا برادران مارکس؟

دانشمند چه می داند که جبر چیست

تا

شق القمر کند و جبر برونی را موضوعیت بخشد.

ادامه دارد.

+ نوشته شده در یکشنبه ششم فروردین ۱۴۰۲ ساعت 3:43 توسط سیاوش زهری  | 

سیری در شعر «ناگه غروب کدامین ستاره؟» از مهدی اخوان ثالث (بخش اول)...
ما را در سایت سیری در شعر «ناگه غروب کدامین ستاره؟» از مهدی اخوان ثالث (بخش اول) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mimhadgarie بازدید : 69 تاريخ : يکشنبه 6 فروردين 1402 ساعت: 21:21